شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ تا چراغي در ميان اين شبستان روشن است
تا تنور نان گرم مرد چوپان روشن است
شک نکن قصد پلنگ تيز دندان روشن است
" امشب از داغي دوباره چشم تهران روشن است
يوسفي رفته است آري وضع کنعان روشن است"
تشنه اما مشک بر دوش آمدي نام تو چيست؟
خنده بر لب داشتي آقا و مولاي تو کيست؟
بر مزار کشتگان عشق بايد خون گريست
"گر چه در بزم حماسه هيچ جاي گريه نيست
در هجوم شعله ها تکليف باران روشن است"

خطا در آدرس عکس
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید
vertical_align_top